برجان من رفت خوابي درآن خواب ديدم رويايى
درآن رويا ديدم يه چهره ى نورانى كه بود در جنگل بيمناكي
صدازد به من برسان ياري كه گرفتار شدم در چنگال حيواني
من دويدم تابرسانم ياري كه ناگه هواشد باراني
منم ازترس شدم پنهان در غاري بعد از چند ساعت هواشدآفتابي
به دنبال صدا رفتم تارسانم ياري كه ناگه پريدم ازخواب رويايي
ولي وقتي پريدم ازخواب
ديدم كه نيستم در رويايي ناب
وقت بيداري وقت نمازبود وقت رازو نياز با خدا بود
ساهي
:: موضوعات مرتبط:
خواب ناب ,
,
:: بازدید از این مطلب : 1130
|
امتیاز مطلب : 410
|
تعداد امتیازدهندگان : 99
|
مجموع امتیاز : 99